صحرا

ساخت وبلاگ

دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی از آنها به دیگری سیلی زد. آنکه صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت:(( امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.))

آنها به راهشان ادامه دادند تا به برکه ای رسیدند و تصمیم گرفتند آب تنی کنند.

ناگهان دوست سیلی خورده داشت غرق میشد که دوستش اورا نجات داد.

او بر روی سنگ نوشت:(( امروز بهترین دوستم زندگی ام را نجات داد.))

دوستی که اورا نجات داده بود پرسید:((چرا وقتی سیلی ات زدم، بر روی شن وحالا بر روی سنگ نوشتی؟)) پاسخ داد:(( وقتی دوستی تو را ناراحت میکند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی میکند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را محو نکند. 

   برگرفته از کتاب (( داستانهای کوتاه از نویسندگان بزرگ وناشناس)) به کوشش حمیدرضا غیوری. مشخصات نشر: تهران: راستین 1389   ص24

وبلاگ یه پسر خوشتیپ به نام کمیل...
ما را در سایت وبلاگ یه پسر خوشتیپ به نام کمیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کمیل کامیابی kamyabik بازدید : 346 تاريخ : جمعه 27 تير 1393 ساعت: 20:54

خبرنامه