تخته سنگ

ساخت وبلاگ

 در زمان های گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم راببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار آن میگذشتند. بسیاری هم غرولند میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و... .

با این وجود هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آنرا کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:(( هر سد و مانعی میتوتند یک شانس برای تغییر زندگی باشد.))       "همینگوی"

  برگرفته از کتاب (( داستانهای کوتاه از نویسندگان بزرگ وناشناس)) به کوشش حمیدرضا غیوری. مشخصات نشر:تهران:راستین 1389  ص134

وبلاگ یه پسر خوشتیپ به نام کمیل...
ما را در سایت وبلاگ یه پسر خوشتیپ به نام کمیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کمیل کامیابی kamyabik بازدید : 405 تاريخ : جمعه 27 تير 1393 ساعت: 20:57

خبرنامه